فریاد تنهایی در اوج بی کسی

ساخت وبلاگ
امروز پنجشنبه حال ندارم از دورن داغون ظاهری بی خیال .....این هفته روز جمعه رفتیم دیدن رضوان ....مریم برای تولدش پارسیان داد....ناهار مهمان بچه ها بودم.....شقایق داره 23 ساله میشه چقدر دهه 80 با دهه 60 متفاوت دوست داره ازدواج کنه ....دوست پسر داشته باشه.....فاطمه و شوهرش سعی میکنم با کتک و دعوای از حق طبیعی اش جلوگیری کنه چه شکافی عمیق بین نسل ها.....خودمم جنگیدم تا الان تا تقریبا آزاد باشم‌‌.... اونقدر بگن سی خوت باش....ولی ترس از آینده نامعلوم....دیر به فکر ازدواج و کاررسمی ....شغل قبلی به دردم نمیخوره....تجربه کردن هرچند بترسم رسیدم در سن 37 سالگی داره به انتها میرسه نفس های آخرش....داره میرم 38 سالگی....عمرم داره به اتمام میرسه....حسرت خیلی کارها نکردن فریاد تنهایی در اوج بی کسی...
ما را در سایت فریاد تنهایی در اوج بی کسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roiakhisb بازدید : 92 تاريخ : شنبه 27 آبان 1402 ساعت: 19:18

دلم خواب عمیق می خواد که فردا بیدار شدم یادم نیاد خوابم چی بود .......دیشب تمام مدت خواب پسر بچه شایدم دختر بچه دیدم که التماس میکرد بهش توجه کنندخوب بهش نگاه کردم یادم اومد بچگی خودم بود دوران 4 تا 5 سالگیاینه روزها از خواب صبح بیدار میشم به خودم میگم اینقدر خودم در حق خودم ظلم کردم هیچ کس نکردکم کم الان باید آلمان پیش ژاله یا کانادا پیش خدیجه باشمیا دست کم یه خونه و ماشین و کار رو استخدامی باشمیا رشته های پرستاری خونده باشم حداقل از لحاظ مالی اکی بودمچقدر نیم دهه اول 60 مثل من نابود و سوختن و حتی به خاکستر سو خته مان رحم نشد که با سوگواری به باد بسپاریمشاین روزها جایی می خوام حداقل نگران خرج و پول و کفت نباشمهی چکار میشه کردواقعا بعضی وقت ها دلم برای خودم میسوزهآستانه 40 سالگی ام ولی هنوز حسرت دارم کی میخواد تمام بشه نمیدانمدلم برای زنجانآخرین خواب یلدا پیش سمانه میخواد عمیق عمیق فریاد تنهایی در اوج بی کسی...
ما را در سایت فریاد تنهایی در اوج بی کسی دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 6roiakhisb بازدید : 44 تاريخ : يکشنبه 21 آبان 1402 ساعت: 22:32